هیچکس دوبار زندگی نکرد
زیباترین داستان عشق
22 بهمن 1393 ساعت 16:53 | بازدید : 1306 | نویسنده : نازی | ( نظرات )

مهر مادر

ارزشمندترين وقايع زندگي معمولا ديده نميشوند ويا لمس نميگردند، بلکه در دل حس می شوند.

لطفا به اين ماجرا كه دوستم برايم روايت كرد توجه كنيد:

اوميگفت كه پس از سالها زندگي مشترک، همسرم از من خواست که با زن ديگري براي شام و سينما بيرون بروم. زنم گفت که مرا دوست دارد، ولي مطمئن است که اين زن هم مرا دوست دارد. و از بيرون رفتن با من لذت خواهد برد.

زن ديگري که همسرم از من ميخواست که با او بيرون بروم مادرم بود که 19 سال پيش بيوه شده بود ولي مشغله هاي زندگي و داشتن 3 بچه باعث شده بود که من فقط در موارد اتفاقي ونامنظم به او سر بزنم.

آن شب به او زنگ زدم تا براي سينما و شام بيرون برويم. مادرم با نگراني پرسيد که مگر چه شده؟ او از آن دسته افرادي بود که يک تماس تلفني شبانه و يا يک دعوت غير منتظره را نشانه يک خبر بد ميدانست.

به او گفتم: بنظرم رسيد بسيار دلپذير خواهد بود که اگر ما امشب را با هم باشيم. او پس از کمي تامل گفت که او نيز از اين ايده لذت خواهد برد.آن جمعه پس از کار وقتي براي بردنش ميرفتم کمي عصبي بودم. وقتي رسيدم ديدم که او هم کمي عصبي بود کتش را پوشيده بود و جلوي درب ايستاده بود، موهايش را جمع کرده بود و لباسي را پوشيده بود که در آخرين جشن سالگرد ازدواجش پوشيده بود.

با چهره اي روشن همچون فرشتگان به من لبخند زد.

وقتي سوار ماشين ميشد گفت که به دوستانش گفته امشب با پسرم براي گردش بيرون ميروم و آنها خيلي تحت تاثير قرار گرفته اند.

ما به رستوراني رفتيم که هر چند لوکس نبود ولي بسيار راحت و دنج بود. دستم را چنان گرفته بود که گوئي همسر رئيس جمهور بود.

پس از اينکه نشستيم به خواندن منوي رستوران مشغول شدم. هنگام خواندن از بالاي منو نگاهي به چهره مادرم انداختم و ديدم با لبخندي حاکي از ياد آوري خاطرات گذشته به من نگاه ميكند، به من گفت يادش مي آيد که وقتي من کوچک بودم و با هم به رستوران ميرفتيم او بود که منوي رستوران را ميخواند.

من هم در پاسخ گفتم که حالا وقتش رسیده که تو استراحت کني و بگذاري که من اين لطف را در حق تو بکنم.هنگام صرف شام گپ وگفتي صميمانه داشتيم، هيچ چيز غير عادي بين ما رد و بدل نشد بلکه صحبتها پيرامون وقايع جاري بود و آنقدرحرف زديم که سينما را از دست داديم.

وقتي او را به خانه رساندم گفت که باز هم با من بيرون خواهد رفت به شرط اينکه او مرا دعوت کند و من هم قبول کردم.وقتي به خانه برگشتم همسرم از من پرسيد که آيا شام بيرون با مادرم خوش گذشت؟ من هم در جواب گفتم خيلي بيشتر از آنچه که ميتوانستم تصور کنم.

چند روز بعد مادرم در اثر يک حمله قلبي شديد درگذشت و همه چيز بسيار سريعتر از آن واقع شد که بتوانم کاري کنم.

کمي بعد پاکتي حاوي کپي رسيدي از رستوراني که با مادرم در آن شب در آنجا غذا خورديم بدستم رسيد. يادداشتي هم بدين مضمون بدان الصاق شده بود: نميدانم که آيا در آنجا خواهم بود يا نه ولي هزينه را براي 2 نفر پرداخت کرده ام يکي براي تو و يکي براي همسرت.

و تو هرگز نخواهي فهميد که آنشب براي من چه مفهومي داشته است، دوستت دارم پسرم.

در آن هنگام بود که دريافتم چقدر اهميت دارد که بموقع به عزيزانمان بگوئيم که دوستشان داريم و زماني که شايسته آنهاست به آنها اختصاص دهيم.

هيچ چيز در زندگي مهمتر از خدا و خانواده نيست.

زماني که شايسته عزيزانتان است به آنها اختصاص دهيد زيرا هرگز نميتوان اين امور را به وقت ديگري واگذار نمود.

گرداوری:مسعود حیاتی

"همه چیز در یک چهارچوب درست"

|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2


قانون انرژِی مثبت
22 بهمن 1393 ساعت 16:53 | بازدید : 1323 | نویسنده : نازی | ( نظرات )

یک قانون فیزیکی ميگه که:
هر ذره در حال ساطع کردن مدام انرژي از خود است.

بیمارستان میلاد تهران دوربینی رو خریداری کرده که از انرژی های اطراف بدن بیماران تصویر برداری می کنه و با توجه به تحلیل اون انرژی ٬  عضو بیمار و گستردگی بیماری روتشخیص داد
انرژی بدن من و شما قابل هدایت به یک سمت مشخص است.
اگر به چیز مشخصی فکر کنیم انرژی ما به سمت اون چیز مشخص میره.
خیلی وقت ها میشه که به کسی زنگ می زنیم و میگه:
- "چه خوب شد زنگ زدی!"
- " داشتم بهت زنگ می زدم!"
- "داشتم بهت فکر می کردم!"
- "حلال زاده!"
- "دل به دل لوله کشی شده!"


نکتهٔ جالبش اینه که من به محض اینکه به شخص خاصی در هر جای دنیا که فکر کنم انرژی های من بلافاصله به سمت اون حرکت می کنه و بلافاصله به او میرسد بدون سپری شدن زمان.
حتی اگه من توی ایران و طرف مقابل توی آمریکا باشه.

در فیزیک به این میگن "جهش کوانتومی".
یعنی انرژی ما از زمان عبور می کند.
پس به محض اینکه ما به چیزی فکر کنیم انرژی ما پیش او حاضر است

 یه وقتایی توی خیابون راه میری. حس می کنی که یکی داره نگاه تون می کنه. برمی گردی می بینی واقعا داره نگاهت می کنه.
شما چطور حس کردی که یکی داره نگاه تون می کنه؟ قبول دارین کسی که به شما نگاه می کنه، داره به شما فکر هم می کنه؟ انرژی اون شخص رو دریافت می کنید و نتیجه ی تحلیلی که مغز شما از اون انرژی می کنه، میشه حس شما. شکل پر رنگ این رو میگن "تله پاتی" که آدم ها یاد می گیرن با تبادل انرژی فکر همدیگه رو بخونن

انرژی ما مثبت و منفی میشه ولی انرژی اجسام خنثی است.
اگرحالمون خوب باشه
اگر آرام باشیم،
اگر مهر بورزیم
اگر لطفی کنیم
اگر دعابخونیم
انرژی ما مثبت است

اگر حالمون بد باشه
اگه غر میزنیم

اگه تحلیل می کنیم
اگه بد و بی راه میگیم
اگه عصبانی هستیم
اگه استرس داریم
اگه نگران هستیم
اگه اضطراب داریم
انرژی ما منفی است

انرژی اجسام خنثی است ولی انرژی انسان میتونه انرژی اجسام رو هم مثبت و منفی بکنه.

آدم هایی که مثبت هستن (فکر های خوب می کنن – روحیه عالی دارن) انرژی شون مثبت است.
آدم هایی که منفی هستن (روحیه داغونی دارن) انرژی شون منفی است.


از بحث های مهم موفقیت

"همه چیز در یک چهارچوب درست"
برچسب‌ها: قانون انرژی مثبت ,

|
امتیاز مطلب : 8
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3


درسهای مهم و اموزنده برای راهبران
22 بهمن 1393 ساعت 16:53 | بازدید : 1114 | نویسنده : نازی | ( نظرات )

زندگی گاندی

 

«برای کسی که اندیشه نداشتن خشونت را در خود پرورده تمام عالم یک خانواده است. نه ترسی به دل دارد و نه کسی از او می‌ترسد». همین اندیشه رهبر سیاسی و معنوی هندی‌ها بود که ملت هند را در راه آزادی از استعمار امپراتوری بریتانیا رهبری کرد. گاندی در طول زندگی‌اش استفاده از هر نوع ترور و خشونت برای رسیدن به مقاصد را رد می‌کرد. او تلاش می‌کرد با درس گرفتن از اشتباهات و عملکردش به حقیقت برسد.

 

"همه چیز در یک چهارچوب درست"

|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2


حرف دل
22 بهمن 1393 ساعت 16:53 | بازدید : 1399 | نویسنده : نازی | ( نظرات )

این پیغام بیشتر به سمت لیدرهای مجموعه هست کسانی که باید اگوی درست سازمان خودشون باشن

بارها گفته شده که سازمان شما ان چیزی نمیشود که شما فکر میکنید بلکه ان چیزی میشود که شما عمل میکنید

"همه چیز در یک چهارچوب درست"
برچسب‌ها: حرف دل ,

|
امتیاز مطلب : 14
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3


داغ داغ داغ
22 بهمن 1393 ساعت 16:53 | بازدید : 1433 | نویسنده : نازی | ( نظرات )

اخبارمحصولات شرکت:

چرم:به مقداربسیارزیاددرانبارموجودمیباشدومنتظرتاییدقیمت ازطرف بازرگانی میباشد.

صابون:پس ازتاییدبهداشت درچهارمدل عرضه میشود.

آبرسان:درمحصولات جدید دالی موجود میباشد

کالای خواب:تا25آبان بامدلهای جدید

حوله:درمرحله توافق نهایی باتولیدکننده

چایی:بایک برندمعتبر به زودی

موادغذایی(روغن،برنج و..):به دلیل سودپایین فعلا منتفی

محصولاتGnm:بااسانس مک آلمان به شرط ماندگاری بالا

محصول دالی:حدودیک میلیون قطعه وحدود20مدل شوینده و12مدل کرم وشامپوبه مقصد گمرک ایران،بمحض رسیدن اعلام میگردد

حدود5روزمراحل گمرکی و15روز مراحل وزارت بهداشت

"با خرده فروشی اصولی،خود را به همه ثابت میکنیم"

"همه چیز در یک چهارچوب درست"
برچسب‌ها: داغ داغ داغ ,

|
امتیاز مطلب : 12
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3


ویژگی های یک نتورکر موفق
چهار شنبه 22 بهمن 1393 ساعت 16:37 | بازدید : 3673 | نویسنده : نازی | ( نظرات )
  • http://axgig.com/images/67937449411981455172.jpg       http://axgig.com/images/42437553803817266077.jpg
  • یک نتورکر موفق اهداف زندگیش را بطور دقیق روی کاغذ می نویسید. چرا؟ زیرا اولین قدم برای شروع این کار تعیین هدف است. برای کشتی، که هدفی نداشته باشد باد موافق و مخالف بی معنی است.
  • یک نتورکر موفق هر روز نسبت به روز گذشته اطلاعاتش را در زمینه کارش بالا میبرد، زیرا سرمایه واقعی در این کار اطلاعات است. در موج سوم فقیر کسی است که اطلاعات نداشته باشد.
  • یک نتورکر موفق ….
  • یک نتورکر موفق برای کار کردن بایستی فرد متعهدی نسبت به اهداف و زیر مجموعه هایش باشد در غیر اینصورت شکست خواهد خورد.
  • یک نتورکر موفق هیچگاه وقت خود را صرف کارهای بی ارزش نمیکند چون در این حرفه هر چقدر وقت بیشتری صرف کند موفقیت بیشتری بدست خواهد آورد.
  • یک نتورکر موفق سعی میکند روز بروز در رفتار خود تجدید نظر کند چون روزی الگوی یک سازمان بزرگ خواهد بود.
  • یک نتورکر موفق همواره در کار خویش صادق است زیرا همه افراد به نوعی به هم سود میرسانند و جائی برای دروغ نمی ماند.
  • یک نتورکر موفق هرگز واژه ای بنام شکست را در الفبای زندگی خود نمی پذیرد بلکه از شکست بعنوان مقدمه پیروزی یاد میکند.
  • یک نتورکر موفق به راحتی به همنوع خود کمک میکند چون آموخته است که در زندگی به هر آنچه بخواهی می رسی، بشرط آنکه دیگران را نیز در تحقق اهدافشان یاری کنی.
  •  یک نتورکر موفق به عهد خود وفادار است زیرا مدیون است که زیر مجموعه اش را به سود برساند.
  • یک نتورکر موفق براحتی تغییر میکند بدین معنی که اگر همان گونه فکر کند که قبلا فکر میکرده نتیجه جدیدی بدست نخواهد آورد.
  • یک نتورکر موفق به خود افتخار میکند زیرا عضو یکی از موفق ترین کمپانی های دنیا شده که امروز در خاورمیانه از او بعنوان پدیده یاد میکنند.
  • یک نتورکر موفق هرگز به کار خود شک نمی کند زیرا هر کس خواسته با این پدیده مواجه شود راهی جز سر تعظیم پیدا نکرده است.
  • یک نتورکر موفق هرگز از توهین و افترا دیگران دلسرد نمی شود زیرا میداند.
  • خورشید را تماشا کن
  • ببین چگونه از دل تاریکی بیرون می آید …..
"همه چیز در یک چهارچوب درست"

|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1


/چرا بازار یابی مدرن Michael Dlouhy
سه شنبه 21 بهمن 1393 ساعت 9:58 | بازدید : 885 | نویسنده : نازی | ( نظرات )

چرا به این بیزنس پیوستم؟

90% از افراد در بیزنس های جدید در سال اول شکست میخورند عجیبه نه؟

شما هیجان زده وارد کار میشید و سپس هزاران خرابکاری پیش میاد و هزاران بار می خواید از کار خارج بشید. اغلب مردم فقط کار رو ول می کنند.

برای انجام این کار به یک دلیل محکم و قوی نیاز دارید. چون فقط به همین دلیل است که اگر روشتان برای انجام این کار جواب نداد بدنبال روش دیگری می روید.

اما اگر شل و ول باشید، رفتنی هستید.

اولین چیز، یافتن یک چرا است. یک چرای خوب می تونه زندگی شما رو نجات بده!

مسئله ای که اکثر افراد دارند اینه که فرد یا افرادی در نزدیکی اونا هستند که نمی توانند موفقیتشون رو ببینند!

بهترین انتخاب شما اینه که با برگزیدن یک چرای خیره کننده و حیرت انگیر از شر اونا خلاص بشید.

یک چرای 99.9% انتخاب کنید که شما رو حفظ کنه! در برابر چی؟ در برابر برف، بارون، تگرگ، طوفان، سیل، طاعون، انفجارهای هسته ای و در نهایت در برابر انتقادهای یک فرد آشنا!!!

مثلا تا حالا از خودتون پرسیدید که چرا اینقدر برای شما حیاتیه که این بیزنس رو انجام بدید؟ یا چرا انقدر مهم و حیاتیه که موفق بشین؟ اکثر افراد هدفشون رو میگن و مینویسن. درسته، شما به هدف نیاز دارید. اما چرای شما یک دلیل بسیار بسیار بزرگه که همواره شمارو گرم نگه می داره.

آتش شما کجاست؟ عاشق چی هستید؟ از چی متنفرید؟ چه چیزی واقعا براتون مهمه؟ صادقانه چی میخواید؟ چه موقعیتی از زندگیتون هست که می خواید از شرش خلاص بشید و یگه هرگز و هرگز به سراغتون نیاد؟ اینا هدف نیستند، پول هم هدف نیست. اغلب افراد میگن که چراشون پوله. چون اونا میخوان صورتحساب سنگین بیمارستان رو بپردازن یا می خوان ماشینشون رو عوض کنن یا ... . اما چرای واقعی شما هرگز پول نیست. به این بستگی داره شما واقعا کی هستید؟ عامل محرک شما باید چیزی بیش از پول باشه. چرای شما چیزیه که شما واقعا می خواین... یا چیزی که شما می خواین واقعا از شرش خلاص بشین و یا هر دو. اگر چرای شما 70% باشه و شما به مانع 72% برسید، رفتنی هستید، ناپدید می شید. اما اگر چرای شما 99.9% باشه شما در این بیزنس میمونید و پیروز میشید. به چه دلیل روی این سیاره زندگی می کنید؟ تو اینجایی تا زندگی ها رو تغییر بدی، روی زندگی بقیه تاثیر بذاری و به مرم کمک کنی. تو این زندگی می ارزه چه کاری انجام بدی؟ یه بیزنس جدید همیشه ریسک داره. مردم به دو دلیل ریسک می کنند: یکی برای جلوگیری از ناراحتی و ناخوشنودی و ... و دیگه برای بدست آوردن خوشی و مسرت و ... .

جواب دادن به سوالات زیر ممکنه به شما کمک کنه که چراتون رو پیدا کنید:

-   چند ساعت در هفته کار می کنی؟

-   عاشق چه جور کاری هستی؟

-   از چه جور کاری متنفری؟

-   در زمان های آزادت چکار میکنی؟

-   اگر دو ماه تعطیلات داشتی و هر چی پول می خواستی فراهم بود، چیکار می کردی؟

-   با چه جور افرادی دوست داری کار کنی؟

-   چه مسئله ای هست که تو رو تا سر حد مرگ می ترسونه، و پول بیشتر می تونه حلش کنه؟

-   چه چیزی تو زنگیت هست که باعث نفرت تو میشه و پول بیشتر می تونه حلش کنه؟

-   اگر همه پولی که می خواستی، داشتی چه مسئله بزرگی حل میشد؟

-   اگر همه زمانی رو که در دنیا هست در اختیار داشتی چکار می کردی؟

-   بجز پول بدنبال چه چیز دیگه ای هستی؟

-   خانوادت برای تو چه معنایی داره؟

-   برای رشد شخصی خودت چی میخوای؟

-   در طول زندگیت، می خوای چه کاری رو به پایان برسونی؟

-   برای تو چه معنایی داره زندگی دیگران رو تغییر بدی؟

-   چه چیزی در زندگیت تو  رو واقعا هیجان زده می کنه؟

-   چه چیزی در زنگیت تو رو واقعا عصبی می کنه؟

-   به افرادی که عاشقشون هستی دوست داری چی بدی؟

-   چه چیزی واقعا احساسات تو رو بر می انگیزه؟

-   چه چیزی میتونه تو رو تحریک کنه که از رختخواب بلند شی؟ چه چیزی باغث می شه تلوزیون رو خاموش کنی؟ چه چیزی تورو تحریک می کنه که به کسی که ازت اطلاعات بیشتری راجع به بیزنست خواسته، زنگ بزنی؟ خلاصه سوالم اینه که چطور تحریک میشی کاری رو انجام بدی؟

قدم اول، نوشتن چرا است و اگر شما حاضر به پرداخت این هزینه اندک هم نیستید، پس لیدرتون بهتره وقتش رو با کس دیگه ای بگذرونه!!! سه تا از بزرگترین دلایلتون رو که چرا باید در این بیزنس موفق بشید، بنویسید.

این یه بازی بی مزه نیست زندگی واقعیه!

بدون چرا، امیدی نیست.  !No 'WHY' No hope

90% افرادی که وارد این بیزنس می شن هرگز دلایلشون رو نمی نویسند. پس اگر شما اونا رو بنویسید این شاخص بسیار بسیار خوبی نسبت به اونهاست. پس دلایلتون رو بنویسید و اونارو مدام بهتر و بهتر کنید. فقط خودت می دونی که آیا اونا به اندازه کافی برای تو مناسب هستند یا نه؟ پس 3 تاشون رو بنویس، و سپس بیشتر فکر کن. پروارشون کن. انقدر روشون کار کن که بگی "خدایا خودشه!!!"

اونموقع تو واقعا توی این بیزنس هستی!

Michael Dlouhy

"همه چیز در یک چهارچوب درست"

|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1


منوی کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
موضوعات
دسته بندی محصولات
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



دیگر موارد


تبادل لینک هوشمند





آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 1644
:: کل نظرات : 56

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 487

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 961
:: باردید دیروز : 5165
:: بازدید هفته : 6164
:: بازدید ماه : 14506
:: بازدید سال : 40732
:: بازدید کلی : 509072